پایگاه اطلاع رسانی سردارشهید موسی عمویی: پدر سردار شهید کمیل ایمانی دار فانی را وداع گفت. حاج کربلایی ابراهیم ایمانی بسیجی نمونه و پدر سردار شهید کمیل ایمانی از فرماندهان پر افتخار هشت سال دفاع مقدس در سن 78 سالگی دار فانی را وداع و به فرزند شهیدش پیوست.
مرحوم ایمانی که در اثر سانحه تصادف شدید از 22 بهمن ماه سالجاری در بیمارستان شفا ساری بستری بود ، امروز دعوت حق را لبیک گفت.
مراسم تشیع آن عزیز سفرکرده، امروز ساعت 2 بعدازظهر و از مقابل سپاه شهر زیرآب به سوی امام زاده عبدالحق برگزار خواهد شد.
تحریریه پایگاه اطلاع رسانی سردار شهید موسی عمویی ، این ضایعه دلخراش را به پیشگاه رهبر معظم انقلاب اسلامی ، مردم غیور مازندران و خصوصا شهرستان سوادکوه و شهر لاله خیز شیرگاه تسلیت و تعزیت عرض می نماید. روحش شاد و راهش پر رهرو باد.
پایگاه اطلاع رسانی سردارشهیدموسی عمویی: به گزارش وبلاگ بلبا به نقل از خاطرات حاج احمد علی ابکایی در کتاب بلبا، یادم هست یکبار که از مرخصی بر می گشتیم منطقه، گفتیم بین راه شام بخوریم. من و آقای بلباسی(1) و اسلامی(2) بودیم. رسیدیم به اراک. آن زمان تازه مرغ بریان و سوخاری مد شده بود. نمی دانم من بودم یا آقای اسلامی که پیشنهاد دادیم برویم مرغ بخوریم. مسیر حرکت مان هم از کمربندی بود. جلوی یکی از غداخوری ها ترمز زدیم. تویوتا را پارک کردیم و وارد آنجا شدیم ...
جلوی یکی از غداخوری ها ترمز زدیم. تویوتا را پارک کردیم و وارد آنجا شدیم و یک مرغ سفارش دادیم، اما طرف گفت:
- آماده نیست.
مرغ، جلوی ما داخل دستگاه دور سیخ می چرخید و روغن اش چکه می کرد روی شعله ها.
گفتیم:
- آقا این که آماده است؟
گفت:
- نه، اصلاً مرغ نداریم.
به قیافه اش نگاه کردم، متوجه شدم از آن آدم هاست که اصلاً از سپاهی و بسیجی جماعت خوش اش نمی آید.
آقای اسلامی پرسید:
- آقاجان! این مرغ ها که آماده است؟
گفت:
- نه آقا، آماده نیست.
پرسیدم:
- دلیل خاصی دارد که مرغ نمی دید؟
گفت:
- نه.
بلباسی همچنان ساکت بود و گوش می کرد. اسلامی که دیگر قاطی کرده بود، صداش را بالا برد و گفت:
- شما موظفید به مشتری جنس بدهید.
بلباسی گفت:
- بیائید برویم بچه ها.
برای ما دردآور بود. مگر ما چه جرمی مرتکب شده بودیم که آن آقا راست راست به ما نگاه کند و بگوید: به شما نمی فروشم.
سوار ماشین شدیم. منتظر بودیم بلباسی حرفی بزند. گفت:
- ما نیت کردیم مرغ بخوریم. حالا که اینطور شد، شاید خدا نخواسته چنین طعامی را بخوریم.
ما دیگر حرفی نزدیم. اسلامی همچنان عصبانی در حال رانندگی بود. جلوتر به یک نانوایی رسیدیم. بلباسی گفت بایستیم. رفتیم نان و پنیر خریدیم و داخل ماشین خوردیم.
وقتی داشتیم نان و پنیر می خوردیم، می گفت:
- دیدید چه لذتی دارد؟ بی خود نیست می گویند لذتی بالاتر از ترک لذت پیدا نمی شود.
این جور کارها را توی فاو زیاد ازش می دیدیم. یک روز آقای بلباسی رفت از خط بازدید کند و برگردد. دشمن وجب به وجب آن منطقه از فاو را با خمپاره می زد. هوا آن قدر گرم بود که آدم آرزو می کرد مجبور نباشد از سنگر بیرون برود. سنگر برای در امان ماندن از آتش خمپاره ها غنیمت بود و برای مصون ماندن از آتش خورشید نعمت. یک لحظه دیدم بلباسی در حال فرار است. داشت به سرعت می آمد به سمت سنگر. خودش را رساند به سنگر. وقتی آمد دیدم از تشنگی رنگ به چهره ندارد. سر تا پاش گرد و خاک بود. یک کلمن سفید توی سنگر داشتیم که داخل اش پر ساندیس بود؛ ساندیس انگور.
پرسید:
- چند تا ساندیس داریم؟
جواب دادم:
- به قدر کافی.
خیال اش جمع شد. چند تا ساندیس برداشت و خالی کرد توی لیوان و سر کشید. خیلی تشنه اش بود تا خنک شد و تشنگی اش از بین رفت، «الهی شکر» گفت و خیز برداشت:
- من دارم می روم.
گفتم:
- یک کم استراحت کن تا خمپاره ها قطع شوند.
خندید:
- سه، چهار تا ساندیس خوردم، باید به اندازه ای که خوردم، کار مثبت انجام
بدهم تا حلال ام باشد. باید کار کنم تا هضم شود.
1- سردار شهید علیرضا بلباسی «فرمانده گردان امام محمد باقر(ع) لشکر ویژه 25 کربلا»
2- حاج ابراهیم اسلامی «جانشین گردان امام محمد باقر(ع) لشکر ویژه 25 کربلا»
پایگاه اطلاع رسانی سردار شهید موسی عمویی: بیت معظم سردارشهید موسی عمویی در پیامی درگذشت سرکار علیه، مرحومه ی مغفوره، شهربانو حسین شیرودی ،مادر بزرگوار امیرخلبان شهید علی اکبر شیرودی، عقاب تیزپرواز آسمان عشق و ایثار ، را تسلیت گفتند.
بسم الله الرحمن الرحیم
انا لله و انا الیه راجعون
«و هر از گاه در گذر زمان در گذر بی صدای ثانیه های دنیای فانی،جرس کاروان از رحیل مسافری خبر می دهد که در سکونی، آغازی بی پایان را می سراید»
خبر جانگداز درگذشت مرحومه ی مغفوره ی جنت مکان، حاجیه خانم شهربانو حسین شیرودی ، مادر بزرگوار شهید آسمانی و والامقام، امیرخلبان شهیدعلی اکبرشیرودی، شیرمردی از دیار لاله خیز مازندران و شهر شهیدپرور شیرود ، موجب تاسف و تاثر فراوان گردید.
رحلت تاثر برانگیز این مادر بی بدیل، اندوه و افسوسی بزرگ بر وجودمان فرونشاند. مادری که خاضعانه، خالصانه و تنها برای رضای حضرت حق از دردانه ی نازنین خویش گذشت تا ارواح قدسی آن طائر ملکوت، نگاهدار و پاسدار نظام مقدس و میهن اسلامی مان باشد.
ما به روح آرام و مهربان این مادر سفر کرده و ارواح طیبه ی همه ی شهداء ،امام شهداء ، خاصه فرزند برومند شهیدش ،درود و سلام می فرستیم و برای ایشان از درگاه پرودگار منان مغفرت و آرامش و برای بیت معظم ایشان و سایر بازماندگان صبر جمیل و اجر جزیل مسئلت می نماییم.
بیت سرداررشیداسلام، شهید موسی عمویی - مازندران -شهرستان قائمشهر