پایگاه اطلاع رسانی سردارشهیدموسی عموئی

فرمانده دلیر لشکر 25 کربلای مازندران

پایگاه اطلاع رسانی سردارشهیدموسی عموئی

فرمانده دلیر لشکر 25 کربلای مازندران

ما همه عمّار ، او باشد ولی ...

پایگاه اطلاع رسانی سردار شهید موسی عمویی : تصویری کمیاب از رهبرمعظم انقلاب(حفظه الله) در زمان دفاع مقدس

http://www.shomalnews.com/photo/141170456394738687.jpg

سردارعمویی در قاب نقاشی و خطاطی کودکان مازندرانی!

پایگاه اطلاع رسانی سردارشهید موسی عمویی: به مناسبت هفته دفاع مقدس، فعالیتهای کودکان و نوجوانان عضو کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان مازندران رنگ و بویی دیگر داشت . پاک دلان و پاک سیرتانی که انقلاب اسلامی ایران و 8 سال جنگ تحمیلی و سرداران سلحشوری همچون سرداررشیداسلام ، شهید موسی عمویی را ندیده اند ، با کنکاش در زندگی و شهادت سرداران شهید به شکل ابتکاری و خلاقانه از تنی چند از سرداران شهید دیار لاله خیز مازندران یاد کردند.اما عده ای از اعضای نوجوان این کانون به کنکاش در وصیت نامه سردارشهیدعمویی پرداختند و بخشی از فرازهای وصیت این سردار خط شکن و دلیر را به قلم خطاطی و نقاشی به هم سن و سالان خود نشان دادند.


http://s5.picofile.com/file/8142878542/60937.jpg


همچنین دوتن از کودکان برداشت خود را از بخشی از وصیتنامه ی سردار شهید عمویی با ذوق و هنر کودکانه ی خویش بر کاغذ ،نقاشی کردند.

سردار شهید عمویی در فرازچهارم  و در سومین نصیحت از شش نصیحت ارزشمند خویش ، به فرزند ارشد خویش فرموده بودند:

" پسر بزرگوارم ، محمد حسین عزیزم ؛  تو باید یارو یاور مادر دلشکسته ات باشی و در مشکلات اورا یاری رسانی و برادران نازدانه ات را پدر گونه نوازش کنی تا جای خالی مرا حس نکنند..."

 کودکان و نوجوانان هنرمند و ارزشمند مازندرانی این بخش از وصیت نامه گرانبهای سردارعمویی را با شوق کودکان خود بر روی کاغذ این چنین به تصویر کشیدند:


http://s5.picofile.com/file/8142878600/5335.jpg


http://s5.picofile.com/file/8142878642/345.jpg

هرگز پرچم عشق به شهیدعمویی را زمین نمیگذارم/به بهانه سه سالگی سایت شهیدعمویی

رسول گرامی اسلام(ص) می فرمایند:

خداوند تبارک و تعالی در هر شب از ماه مبارک رمضان سه مرتبه می فرماید: آیا سوال کننده ای هست تا خواسته ی او را به وی بدهم؟ آیا توبه کننده ای هست تا توبه ی او را بپذیرم؟ آیا آمرزش کننده ای هست تا او را بیامرزم؟ کیست به توانگر بی احتیاج و ادا کننده ی عادل قرض بدهد!

http://s5.picofile.com/file/8129614150/Un1.jpg                    
پایگاه اطلاع رسانی سردارشهید موسی عمویی: گاهی چه زود دیر می شود! درباز شد ... برپــا! ... برجـا!
درس اول : بابا آب داد ، ما سیراب شدیم!
بابا نان داد، ما سیر شدیم!
اکرم و امین چقدر سیب و انار داشتند در سبد مهربانی شان و کوکب خانوم چقدر مهمان نواز بود! چقدر همه منتظر آمدن حسنک بودند! کوچه پس کوچه های کودکی را به سرعت طی کردیم و در زندگی گم شدیم! همه ی زیبایی ها رنگ باخت و در زمانه ی سنگ و سیمان ، قلب هایمان یخ زد! نگاه هایمان سرد شد و دستانمان خسته! دیگر باران با ترانه نمی بارد! و ما کودکان دیروز، دلتنگ شدیم، زرد شدیم، پژمردیم و خشکزار زندگیمان ، تشنه ی آب شد! و سال هاست وقتی پشت سرمان را نگاه می کنیم ، جز ردپایی از خاطرات خوش بچگی نمی یابیم و در ذهنمان جز همهمه ی زنگ تفریح ، طنین صدایی نیست! و امروز چقدر دلتنگ آن روزهاییم ، اما هرگز نفهمیدیم ، چرا برای بزرگ شدن ، این همه بی تاب بودیم...؟!!!

چقدر زیباست که نامت ، یادت و صدایت در کوچه های بی معرفتی مردمان امروز گم نشود! اولین نگاهم به عکس لبخند مهربانت ، بر سر مزارت بود! چه آشنایی شیرینی! نامش را به خاطر سپردم و برای همیشه ، "باباموسی" صدایش کردم! حس زیباییست وقتی پدری در آسمان داشته باشی!
حس غربت شهدا،همیشه آزار دهنده است! مرد میدان باید بود تا با ایمان در مقابل توپ و تفنگ رفت! چند روز پیش پیامکی دریافت کردم با این مضمون که : "به افتخار جوانانی که نه مثل یوزپلنگ، بلکه مثل شیر ، نه 90 دقیقه ، بلکه 8 سال ، نه جلوی توپ فوتبال ، بلکه جلوی توپ تانک ، نه مقابل یک کشور ، بلکه مقابل 36 کشور از دین و ناموس کشورشان دفاع کردند!"
سه سال پیش ! در بین مطالب و تصاویر بسیار محدود و جسته و گریخته ای که از سردارعمویی در فضای اینترنت موجود بود ، احساس خلاء عجیبی در فضای مجازی ، نه تنها به نام سردارعمویی ، بلکه بسیاری از سرداران و شهدای قائمشهر و چه بسا مازندران ،  ملموس بود. سخت بود برایمان که موتورهای جستجو، نام پهلوانانی چون موسی عمویی را نیابند!
شنیده بودم، برای مداوای جراحات عمیق شیمیایی سردارعمویی ، شرایط و امکانات برای عزیمت وی به کشور آلمان ،فراهم بود. اما سردارعمویی ، از این حرکت ، اجتناب کرده و شدیدا مخالف بود!
نرفت تا بماند! جسمش در کنار همرزمانش خاک شود!
نرفت تا بماند!
بدنش ، خــاکـی بـــــرای ایــــران گــــردد!
نرفت تا بماند!
تاثابت کند،برای این خاک جنگیدن ،در همین خاک جان دادن دارد!
نرفت تا بماند! که ذره ذره آب شدنش،شـرف دارد به خـاک بیگانه پا گـــذاشتنش!
نرفت تا بماند!
محمدحسینش! حمیدرضایش ! عیسایش! علیرضایش و حتی طفل تازه به راه افتاده اش "کمیــــــــل"، ناز پدر را بکشند و روی تخت آی سی یوی بیمارستان ، امید بر بیدار شدنش داشته باشند!
نرفت تا بماند!
تا همسر صبور و همیشه وفادار زندگی اش ، تسبیح و قران به دست ،دعا کند که خدا، پدر فرزندانش را بر گرداند!
نرفت تا بماند! تا نام "شهیــــد" میراثی ماندگار ، سندی متقن و مُهری پرافتخار برای همسر فرشته خویش و فرزندان پاک سیرتش، باشد. نرفت تا بماند....
بارها گفته ام و دگربار می گویم ، که به عنوان نوکر بیت معظم شهدا و بیت معزز سردارشهیدعمویی ، توفیقی که همسر مکرمه ایشان به عنوان مادری مهربان و فرزندان برومندشان به عنوان برادرانی بزرگوار، در گردآوری،تدوین و ویرایش مطالب،خاطرات ، تصاویر شهید و ... در تحریریه پایگاه اطلاع رسانی سردارشهیدعمویی، به این فرزند حقیر و بنده ی کمترین ،عطا فرمودند، بمانم و استوار باشم و اما امروز و در سومین سال آغاز بکار این پایگاه اطلاع رسانی ، خاضعانه و خالصانه در مقابل خاندان کریمه سردارشهید عمویی، سر تعظیم و ارادت فرود می آورم و پیشانی ام را بر گلستان عشق نام و مرام سردار عمویی می سایم و از سویدای وجود اعلام میدارم: هرگز پرچم عشق به موسی عمویی را زمین نمی گذارم!

در ماه رحمت و مغفرت ، ماه ضیافت الله ، فراموشمان نفرمایید.
چو بشکفت زلبت، غنچه پاک دعـا *** تو را به مادرم زهرا قسم، التماس دعـا


عبدفانی؛
سیـدمصطفی رضایی
تیرماه1393 - رمضان 1435