رسول گرامی اسلام(ص) می فرمایند:خداوند تبارک و تعالی در هر شب از ماه مبارک رمضان سه مرتبه می فرماید:
آیا سوال کننده ای هست تا خواسته ی او را به وی بدهم؟ آیا توبه کننده ای
هست تا توبه ی او را بپذیرم؟ آیا آمرزش کننده ای هست تا او را بیامرزم؟
کیست به توانگر بی احتیاج و ادا کننده ی عادل قرض بدهد!
پایگاه اطلاع رسانی سردارشهید موسی عمویی: گاهی چه زود دیر می شود! درباز شد ... برپــا! ... برجـا!
درس اول : بابا آب داد ، ما سیراب شدیم!
بابا نان داد، ما سیر شدیم!
اکرم
و امین چقدر سیب و انار داشتند در سبد مهربانی شان و کوکب خانوم چقدر
مهمان نواز بود! چقدر همه منتظر آمدن حسنک بودند! کوچه پس کوچه های کودکی
را به سرعت طی کردیم و در زندگی گم شدیم! همه ی زیبایی ها رنگ باخت و در
زمانه ی سنگ و سیمان ، قلب هایمان یخ زد! نگاه هایمان سرد شد و دستانمان
خسته! دیگر باران با ترانه نمی بارد! و ما کودکان دیروز، دلتنگ شدیم، زرد
شدیم، پژمردیم و خشکزار زندگیمان ، تشنه ی آب شد! و سال هاست وقتی پشت
سرمان را نگاه می کنیم ، جز ردپایی از خاطرات خوش بچگی نمی یابیم و در
ذهنمان جز همهمه ی زنگ تفریح ، طنین صدایی نیست! و امروز چقدر دلتنگ آن
روزهاییم ، اما هرگز نفهمیدیم ، چرا برای بزرگ شدن ، این همه بی تاب
بودیم...؟!!!
چقدر زیباست که نامت ، یادت و صدایت
در کوچه های بی معرفتی مردمان امروز گم نشود! اولین نگاهم به عکس لبخند
مهربانت ، بر سر مزارت بود! چه آشنایی شیرینی! نامش را به خاطر سپردم و
برای همیشه ، "باباموسی" صدایش کردم! حس زیباییست وقتی پدری در آسمان داشته باشی!
حس
غربت شهدا،همیشه آزار دهنده است! مرد میدان باید بود تا با ایمان در مقابل
توپ و تفنگ رفت! چند روز پیش پیامکی دریافت کردم با این مضمون که : "به
افتخار جوانانی که نه مثل یوزپلنگ، بلکه مثل شیر ، نه 90 دقیقه ، بلکه 8
سال ، نه جلوی توپ فوتبال ، بلکه جلوی توپ تانک ، نه مقابل یک کشور ، بلکه
مقابل 36 کشور از دین و ناموس کشورشان دفاع کردند!"
سه سال پیش
! در بین مطالب و تصاویر بسیار محدود و جسته و گریخته ای که از سردارعمویی
در فضای اینترنت موجود بود ، احساس خلاء عجیبی در فضای مجازی ، نه تنها به
نام سردارعمویی ، بلکه بسیاری از سرداران و شهدای قائمشهر و چه بسا
مازندران ، ملموس بود. سخت بود برایمان که موتورهای جستجو، نام پهلوانانی
چون موسی عمویی را نیابند!
شنیده بودم، برای مداوای جراحات
عمیق شیمیایی سردارعمویی ، شرایط و امکانات برای عزیمت وی به کشور آلمان
،فراهم بود. اما سردارعمویی ، از این حرکت ، اجتناب کرده و شدیدا مخالف
بود!
نرفت تا بماند! جسمش در کنار همرزمانش خاک شود!
نرفت تا بماند! بدنش ، خــاکـی بـــــرای ایــــران گــــردد!
نرفت تا بماند! تاثابت کند،برای این خاک جنگیدن ،در همین خاک جان دادن دارد!
نرفت تا بماند! که ذره ذره آب شدنش،شـرف دارد به خـاک بیگانه پا گـــذاشتنش!
نرفت تا بماند! محمدحسینش!
حمیدرضایش ! عیسایش! علیرضایش و حتی طفل تازه به راه افتاده اش
"کمیــــــــل"، ناز پدر را بکشند و روی تخت آی سی یوی بیمارستان ، امید بر
بیدار شدنش داشته باشند!
نرفت تا بماند! تا همسر صبور و همیشه وفادار زندگی اش ، تسبیح و قران به دست ،دعا کند که خدا، پدر فرزندانش را بر گرداند!
نرفت تا بماند! تا نام "شهیــــد" میراثی ماندگار ، سندی متقن و مُهری پرافتخار برای همسر فرشته خویش و فرزندان پاک سیرتش، باشد. نرفت تا بماند....
بارها
گفته ام و دگربار می گویم ، که به عنوان نوکر بیت معظم شهدا و بیت معزز
سردارشهیدعمویی ، توفیقی که همسر مکرمه ایشان به عنوان مادری مهربان و
فرزندان برومندشان به عنوان برادرانی بزرگوار، در گردآوری،تدوین و ویرایش
مطالب،خاطرات ، تصاویر شهید و ... در تحریریه پایگاه اطلاع رسانی
سردارشهیدعمویی، به این فرزند حقیر و بنده ی کمترین ،عطا فرمودند، بمانم و
استوار باشم و اما امروز و در سومین سال آغاز بکار این پایگاه اطلاع رسانی ،
خاضعانه و خالصانه در مقابل خاندان کریمه سردارشهید عمویی، سر تعظیم و
ارادت فرود می آورم و پیشانی ام را بر گلستان عشق نام و مرام سردار عمویی
می سایم و از سویدای وجود اعلام میدارم: هرگز پرچم عشق به موسی عمویی را زمین نمی گذارم!
در ماه رحمت و مغفرت ، ماه ضیافت الله ، فراموشمان نفرمایید.
چو بشکفت زلبت، غنچه پاک دعـا *** تو را به مادرم زهرا قسم، التماس دعـا
عبدفانی؛
سیـدمصطفی رضایی
تیرماه1393 - رمضان 1435
سردار شهید موسی عمویی ؛ ای سبکبال عاشق، زمین با همه عظمت و بزرگی اش ؛ با همه قدرت و جاذبه
اش توان جذب شمارا نداشت؛ نه مال توانست شما را جذب کند و نه مقام ؛ نه زیبا رویان
توانستند شما را جذب کنند و نه طنازان؛نه احترام دیگران ....
شما آسمانی بودید..........
شما خدا را دیدید و من هوا را ، شما عاشقی کردید و پرواز نمودید و من هوس بازی کردم و
در جا ماندم شما برنده از رفتنتان شدید و من شرمنده از بودنم
پس شرمنده ام.
خادم الشهدا -علی اکبر بوداغی-تهران
خداروشکر که نام شهیدعمویی در قلب نسل سوم انقلاب و جوانان بزرگ منشی چون جناب رضایی زنده است و موج می زند.درود بر شما
شما با قلم زیبایتان رنگ تازه ای در فضای مجازی نه برای سرادر عمویی بلکه تلنگری به تمام عاشقان و مریدان شهدا ی این استان زده اید تا از شهدای این مرز و بوم بنگارند .احسنت به شما که واقعا جزی ادامه دهندگان راهشانید / یا حق
خدایش رحمت کند
نیست که ببیند بعضی از مقدس نماها چه بلایی بر سر جوانهای این دوره زمونه میارن
به وبلاگ ما هم سری بزنید
سردار شهید عمویی خالصانه آمدهام تا زیارتتان کنم و با دلهای خسته اما امیدوار، خدا را در این مکان اهورایی با بغضهای شکسته فرا بخوانم و بگویم که شهدا! ما شما را فراموش نکردهایم... اصلاً مگر حماسه، شهادت، هویزه، طلائیه، بستان، صدای غرش توپها، حسین فهمیدهها و باکریها، چمرانها، آوینیها و حاج بصیر ها ُبوداغی ها ُو ......فراموش شدنی هستند؟
نه، من آمده ام تا بگویم که شما در روح و باطن ما جای دارید. آمدهام تا بگویم هان ای عاشوراییان! عاشورایی دیگر در پیش است. آمده ام تا هوار بزنیم: های ای شهدا، راه شما، اندیشه شما و تفکر شما در روح و روان جامعه ایرانی جای دارد.
ای شهدای و ای غلطیدهشدگان در سربهای سرد و سنگین که به عشق امام ومیهن و انقلاب و اسلام، سر بر سودای عشق گذاشتید.. اینجا کجاست؟ ما کیستیم... شما که بودید؟ و کجایید؟ بر مزار کدامتان بگرییم که بغض امان نمیدهد، بگرییم، گریه مگر دوا کند ... میگرییم اما زهی تاسف که گریه نیز دوا نمیکند ... کاش که در ِشهادت باز بود و...
خادم الشهدا علی اکبر بوداغی - تهران
پرچم سبز شهیدان نشانه خون سرخ ریخته شده شان است ؛هرگز نخواهیم گذاشت پایمال ناجوانمردان شود؛باسلام وخداقوت ؛دمتون گرم اجرتون با شهدا،لطفا وب مارو با نام کانون فرهنگی رهروان شهدا مصلی قائم شهر لینک کنید شما هم اونجا لینک شدید.متشکریم
سلام شهدای شهرم قایم شهر به یاد شما می نویسم
ای شهدا برخیزید گویی این جا همه چیز تمام شده است و انگار نسل جهاد دیده دیروز،به خط پایان رسیده است.اگر سراغمان نیایید و کلامی و حرفی بر زبان نیاورید ما هم کم کم باورمان می شود که همه چیز تمام شده است.باورمان می شود که دیگر رد پایی از شما پیش رویمان نیست اگر شما حرفی نزنید باورمان خواهد شد که امام جلوی چشمانمان جرعه جرعه جام زهر را نوشید و رفت و همگی گفتیم ،الحمد لله جنگ خانمان سوز تمام شد!!! ای شهدا که جوانمردی فقط در ذائقه ی شما بود،لحظاتی از خلوت بهشت فارغ شوید،زخم ترکش ها را فراموش کنید و از ما دلجویی کنید.بعد از شما لباس خاکیمان را از تن درآوردند اجازه نداریم مثل آن روز ها بگوییم "التماس دعا" !!! به ما آموختند که چگونه بخوانیم و بنویسیم !!!
ای شهدا،دنیای بی شما و بی امام سخت است ! ای خوش انصاف ها ، اینجا دیگر با خاموشی بلدوزرهای جهادگران این سنگرسازان بی سنگر(شهید غفار بوداغی)،سنگر و خاکریزی که صداقت و درستی را بنا کند یافت نمی شود.اینجا فانوس ها خاموش است.خیانت به رفیق قاموس و جاویدان و رسیدن به جاه و مقام به بهای خاموشی عزت نفس است . ای شهدا اینجا دیگر از عروج خبری نیست و همه از برای "فنا"دست و پامی زنند . دست های ناپاک به هم گره خورده تا بر نسل جوان امروزی روح بی اعتقادی و دین زدگی را جریان دهد.
دنیای غرب بر دل ها طبل هوس می کوبد و روزگار مردم پر فتنه ای که با زبان دین جویای مراد دنیا و مسند و بقا بر قدرت خویش اند و از تکه تکه شدن پیکر ها نردبان صعود می سازند اگر در برابر مظالمشان کلام حق بگویی به "مسلخ گاه"هوی و هوسشان قربانی می شوی و خلاصه اینجا بازار هزار رنگ بی مهری هاست. اینجا ساکنینش به جرم بی وفایی محکومند .آری شهدا برای همین است دلمان تنگ شماست از قول ما به امام بگویید قرار ما این نبود .دیگر از شما گفتن از چند شب خاطره فراتر نمی رود گریه و حسرت در فراق شما به جهالت و حواس پرتی یاد می شود .ای شهدا، به داد ما برسید،اینجا ماندن سخت است. در قنوتمان دلتنگی شماست و در سجده هامان بی تابی فراقتان و در رکوع هایمان خمیدگی دوری از شهادت است .ای شهدا سکوت غربت مان ،درد ناک ترین دردیست که تاب تحمل را از وجودمان زدوده است. . به جرم بی شهادتی ریاضت تدریجی مرگ را منتظریم و در تب و تاب وصل به شما لحظه شماریم ، واگر این نباشیم باید آنقدر بی تفاوت شویم که همه چیزمان را یک شبه فراموش کنیم تا ما هم به نوایی برسیم و از راه کارهای تملق و چاپلوسی با فراموشی تفکر امام ، خادمین درگاه مصلحت اندیشان شویم . ای شهدا در روزگار فقر محبت ها نگاهمان لبریز از باده التماس به شماست اگر خوب گوش کنید خواهید دانست که دل شکسته ما بهترین تاری است که در فراقتان شب و روز را می نوازد . بعد از شما تحمل خیلی چیز ها سخت است به بهانه صبر ما را به "سکوت" مرگ آوری دعوت می کنند.
کام یابی های دنیا مقدمه فراموشی ذکر خداست و خاتمه اش با لبخند شیطان مأنوس است . ای شهدا ما برای شما صبر می کنیم ولو با فنا و فراموشی مان.
ای شهدا شما که در جلوت دوست خلوت انس یافته اید دستی بر دل های پیر رنج ما برآورید.
خداحافظ ای شهدا ، ای گلبرگ های خونین شلمچه ، ای لبهای سوخته فکه ، ای گلوهای تشنه ، ای تشنه های فرات شهادت ، خداحافظ ، شما رفتید و مائیم و راه نا تمام ! ...
التماس دعا درود و سلام بر ارواح قدسی شهدا
یاد باد نام علمداران و سرداران شهید شهرستان قایمشهر و شهدای گمنام خصوصا شهیدان عمویی -بوداغی -بازیار و................
جا مانده از کاروان شهدا خادم الشهدا علی اکبر بوداغی -تهران
سلام با آرزوی قبولی طاعات و عبادات
لوگوی حمایتی وبلاگ سردارشهید نوبخت طراحی شده در صورت صلاحدید برای نصب در وبلاگ خود کد مربوطه را از وبلاگ دریافت کنید اجرتان با سالارشهیدان
در لیالی پر فیض قدر التماس دعا
الحمدلله علی ما هدانا
ܓ♥●•٠·˙عیــــــ✿ـــد فطــ✿ـــــــر مبـــــــــارکـــــ✿ܓ♥●•٠·
سلام سید مصطفی بزرگوار
استشمام عطر خوش عید فطر از پنجره ملکوتی رمضان، گوارای وجودتان.
ܓ♥●•٠·˙عیــــــ✿ـــد فطــ✿ـــــــر مبـــــــــارکـــــ✿ܓ♥●•٠·
قلم شیوا و رسا تون ستودنی است مخصوصا اینکه بخواهد در مورد شهیدان گرانقدر و همیشه زنده بخواهد قلم فرسایی کند
خدایا ما رو لیاقتی بده که شرمنده این عزیزان نباشیم
**موسی عمویی**
** الهیه ی ایثار و از زندگی گذشتن است**
خداوند رحمت فرماید
سلام دوست خوب و بزرگوارم
ممنون که منو با این سایت آشنا کردین
واقعا از خودم شرمنده شدم که هیچوقت نمی تونیم این مردان بزرگ رو درک کنیم و فقط شعار میدیم.
هرچند من همیشه ارادت خاصی به خانواده شهدا و جانبازان دارم همسر خودم هم برادرشون شهیدر شدن و از نزدیک می بینم که گاهی چقدر دلتنگ برادرشون میشن.
امیدوارم هیچ وقت شرمنده خون شهدا نباشیم. در ضمن شهادت این مرد بزرگ رو هم تسلیت میگم ان شاء الله روحشون با حضرت علی (ع) محشور بشه.
مهربانی ساده است، ساده تر از آنچه فکرش را بکنی ؛
کافی است به خودت ایمان داشته باشی و به معجزه مهر ...
کافی است به دستهایت فرمان دهی تا به جای تنبیه ،
آرام بر سر کودک سرکش کشیده شوند و موهایش را قلقلک دهند ...
کافی است به چشم هایت بیاموزی که چشم آیینه روح است ،
و عشق و مهربانی را می توان با نگاه در تمام عالم پراکند ...
کافی است به دلت یادآوری کنی همیشه دل هایی هستند
که درد امانشان را بریده و احتیاج به همدلی دارند ...
کافی است به گوشهایت یاد دهی که می توانند سنگ صبور باشند ،
حتی اگر صبوری سنگین شان کند ...
کافی است یاد بگیری انسان بودن فقط زنده بودن نیست ؛
باید زندگی کرد ،
و زندگی چیزی جز مهربانی و عشق ورزیدن به آفریده های خداوند نیست ...
[گل][گل][گل]
سلام ، تمام قد در برابر عظمت شهدا تعظیم می کنم و دست و قلمی را که به یاد این سرمایه های بی بدیل می نگارد می بوسم
خدا این شهید عزیز را با اولیا الهی محشور کند و شفیع ما قرار دهد
سلام و خدا قوت ،حدود یک هفته است دارم به نوشته هایتان فکر می کنم ،من به قلم توانایتان که اینچنین زیبا مینویسید ایمان دارم ،اما این بار موضوع انتخابی شما درد بسیاری از انسانهای عاشق این آب و خاک است .وقتی انی برای این عزیزان و ایثارشان فکر می کنم غم وشرم عجیبی عمق وجودم را فرا می گیره ،ما کجاییم ،ما که جان فدا نمیکنیم ،بلکه در قبال پولی که میگیریم ،وطایف خود را چرا درست انجام نمی دهیم ، میتونم بنویسم الان در هر مقامی که باشیم اگر حق کسی را ناحق نکنیم و برای وقت مردم و عمر آنها ارزش قایل شویم و وجدان کاری داشته باشیم و فرزندان ما هم از ما یاد خواهند گرفت و شاید آن زمان گوشه ای از ایثار این بزرگواران و خانواده گرانقدرشان را شاید ارج نهیم شاید!!! برادر بزرگوار دلم کوهی از این حرفها ،این رفتارها و پوشش ها و ناحقی ها و ظلم ها ،برکشیدن ها و ..... توان نوشتنش را ندارم .این بزرگواران که بودند من نوعی کی هستم ودارم کجا زندگی میکنم ،جایی که برای هر وجبش خونها ریخته شده ،من چه کردم با خود وسرزمین خود .تنها جمله آخرت را اگر لایق باشم تکرار می کنم تا ملکه ذهنم گردد«هرگز پرچم عشق به موسی عمویی را زمین نمی گذارم!»