پایگاه اطلاع رسانی سردارشهیدموسی عموئی

فرمانده دلیر لشکر 25 کربلای مازندران

پایگاه اطلاع رسانی سردارشهیدموسی عموئی

فرمانده دلیر لشکر 25 کربلای مازندران

به بهانه ی بیستمین سالگرد شهادت سردارمهربانی های لشکر25کربلا

پایگاه اطلاع رسانی سردار شهید موسی  عمویی:  21 رمضان ؛ سالروز عروج عاشقانه ی سردار مهربانی ها ، شهید والامقام و جانباز شیمیایی ، موسی عمویی  است. شهیدی که به "شهید ماه قرآن" شهره شد چراکه سالگرد ولادت و شهادتش در ماه نزول قرآن واقع شد. سردار عمویی از فرماندهان به نام لشکر 25 کربلای  مازندران است که در این ایام نورانی و در شب شهادت مولایش علی بن ابیطالب(ع) به دیدار معبودش شتافت.  دست نوشته ای به بهانه سالگرد شهادت این سردار دلیر اسلام و تقدیم به روح بلند و ملکوتی این سرباز و جان نثار امام روح الله(ره) شده است؛
http://s7.picofile.com/file/8257858484/20SALGARD_SHAHIDAMOEI_IR.jpg

تقدیم به روح بلند و عرشی پدر مهربان و فرمانده دلیر ، سردارشهید موسی عمویی

فرمانده و سرباز دلیر روح الله! سلام و درود خداوند برتو باد!
درود بر تو باد، بر تو که هر درودی پیش رویت قد خم می کند و سر بر آستان شیداییت می نهد. این همه وسواس و اشتیاقی که این قلم لرزان برای رازگشایی با تو دارد عجیب است. گمان می کنم که حرمت قلم نیز در پیشگاه تو رنگ می بازد و بی فروغ جلوه می کند. مگر می توان با پر خیال به گفتگو با شهد نوشیده ی عشقی نشست که از پی یک قد قامت الصلاه دیدار معشوق را تکبیر گفته است؟ نه! بازهم هجمه تصورم گنجایش این حجم ایثار را ندارد و نبض قلمم نیز به سکوت می رود، چه توان کشیدن واژگان را ندارد و بس بی مایه می نماید.
اما بازهم بهانه ای دست داده تا با تویی که نمی شناسمت به سخن بنشینم. با تو که نمی دانم از کجایی و میعادگاه وصال محبوبت کجا بوده؟ خاک تف دیده ی شلمچه... بغض آبی ترک خورده اروند و کارون... فاو و مریوان... که هرجا باشد، میراث دار تو و شاهد عشق بازی تو و معبودت بوده... خوب که گوش می سپارم هنوز هم می توان آوای شعفناک پر ملائکه ای را شنید که رزم دلاورانه ات را بزمگاهی تدارک دیدند تا نماز معبودیتت را با "سلامی" به آغاز بنشینی و جاودانگی را بیاغازی.
اما من هنوز برای گره گشودن سخنم با تو، بی رمزی گره گشا مانده ام متحیر از اینکه سپیدی کاغذ چگونه یارای کشیدن نوایی را دارد که دم از سخن گفتن با تو می زند و گلگونی خونت چهره اش را شرمگین نمی سازد؟ نه! مثل اینکه دیگر مطمئن شدم که حرف زدن با تو، کار من زمینی نیست، که قلم سیاه روی و کاغذ شرمسار از سپیدیِ به غایت بی مایه و کم قدر نیز کم می آورند! تو را، ایثارت را، شیوه رندی و عاشقی ات را کم می آورند!
اما نمیخواهم که بین فاصله من و تو گم شود که می خواهم این فاصله ها کمرنگ تر شوند، حرمت خونت را پاس بدارم و سنگری از علم و حلم بر پا نهم و نبردی دیگر را با پیروزی درخشانی رقم زنم تا نشان دهم وامدار شایسته و هرچند ناچیزی برای جان عاشق تو بوده ام، از علمت سربندی بسازم و در کشاکش مبارزه با جهل و کژفهمی های زمانه، عَلَمت را بر زمین ننهم و راهت را آنگونه که در شأن توست ادامه دهم.
باز هم نوایی آشنا می آید...
کجایید ای شهیدان خدایی... بلا جویان دشت کربلایی... .

از روحت استمداد می طلبم تا یاد و راهت را همواره چراغ دار مسیرم سازد و من کم مقدار را توانی مضاعف بخشد تا ارزش هایت را تداوم بخشم.
برای ما و همه جوانان ایران ما ، دعا کنید که سخت محتاجیم ....
روحت شاد مرد بزرگ ؛ قهرمان مهربان زندگی ام ....


فرزند حقیرت؛ سیدمصطفی رضایی
21 رمضان المعظم 1437
*****
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد